معنی غرش کننده - جستجوی لغت در جدول جو
غرش کننده
هديرٌ
ادامه...
هَدِيرٌ
تصویر غرش کننده
دیکشنری فارسی به عربی
غرش کننده
Snarling
ادامه...
Snarling
تصویر غرش کننده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
غرش کننده
grondant
ادامه...
grondant
تصویر غرش کننده
دیکشنری فارسی به فرانسوی
غرش کننده
গর্জন
ادامه...
গর্জন
تصویر غرش کننده
دیکشنری فارسی به بنگالی
غرش کننده
غراّتا
ادامه...
غراّتا
تصویر غرش کننده
دیکشنری فارسی به اردو
غرش کننده
kunungurika
ادامه...
kunungurika
تصویر غرش کننده
دیکشنری فارسی به سواحیلی
غرش کننده
หอน
ادامه...
หอน
تصویر غرش کننده
دیکشنری فارسی به تایلندی
غرش کننده
grommend
ادامه...
grommend
تصویر غرش کننده
دیکشنری فارسی به هلندی
غرش کننده
knurrend
ادامه...
knurrend
تصویر غرش کننده
دیکشنری فارسی به آلمانی
غرش کننده
ричучий
ادامه...
ричучий
تصویر غرش کننده
دیکشنری فارسی به اوکراینی
غرش کننده
warkotliwy
ادامه...
warkotliwy
تصویر غرش کننده
دیکشنری فارسی به لهستانی
غرش کننده
rosnando
ادامه...
rosnando
تصویر غرش کننده
دیکشنری فارسی به پرتغالی
غرش کننده
gruñón
ادامه...
gruñón
تصویر غرش کننده
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
غرش کننده
ringhioso
ادامه...
ringhioso
تصویر غرش کننده
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
غرش کننده
غرّانے والا
ادامه...
غرّانے والا
تصویر غرش کننده
دیکشنری فارسی به هندی
غرش کننده
рычащий
ادامه...
рычащий
تصویر غرش کننده
دیکشنری فارسی به روسی
غرش کننده
menggeram
ادامه...
menggeram
تصویر غرش کننده
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
غرش کننده
으르렁거리는
ادامه...
으르렁거리는
تصویر غرش کننده
دیکشنری فارسی به کره ای
غرش کننده
נהם
ادامه...
נהם
تصویر غرش کننده
دیکشنری فارسی به عبری
غرش کننده
咆哮的
ادامه...
咆哮的
تصویر غرش کننده
دیکشنری فارسی به چینی
غرش کننده
うなる
ادامه...
うなる
تصویر غرش کننده
دیکشنری فارسی به ژاپنی
غرش کننده
hırlayan
ادامه...
hırlayan
تصویر غرش کننده
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر پرا کننده
پرا کننده
پریشان کننده، متفرق کننده
ادامه...
پریشان کننده، متفرق کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر خرد کننده
خرد کننده
از هم پاشنده ریز ریز کننده، کشنده قاتل
ادامه...
از هم پاشنده ریز ریز کننده، کشنده قاتل
فرهنگ لغت هوشیار
غذا کننده
غذا دهنده غاذیه. یا قوت (قوه) غذا کننده. قوه غازیه قوه غذا دهنده ببدن
ادامه...
غذا دهنده غاذیه. یا قوت (قوه) غذا کننده. قوه غازیه قوه غذا دهنده ببدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر گرو کننده
گرو کننده
کسی که چیزی را بوام دهد و در ازاء آن گرو گیرد گرو گیرنده مرتهن
ادامه...
کسی که چیزی را بوام دهد و در ازاء آن گرو گیرد گرو گیرنده مرتهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر غرغرکننده
غرغرکننده
Gurgling
ادامه...
Gurgling
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر پخش کننده
پخش کننده
Broadcaster
ادامه...
Broadcaster
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر پخش کننده
پخش کننده
پَخش کُنَندِه
радиоведущий
ادامه...
радиоведущий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر غرغرکننده
غرغرکننده
غِرغِرکُنَندِه
урчащий
ادامه...
урчащий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر پخش کننده
پخش کننده
پَخش کُنَندِه
Rundfunksprecher
ادامه...
Rundfunksprecher
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر غرغرکننده
غرغرکننده
غِرغِرکُنَندِه
gurgelnd
ادامه...
gurgelnd
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر پخش کننده
پخش کننده
پَخش کُنَندِه
ведучий
ادامه...
ведучий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر پخش کننده
پخش کننده
پَخش کُنَندِه
spiker
ادامه...
spiker
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر غرغرکننده
غرغرکننده
غِرغِرکُنَندِه
бурчати
ادامه...
бурчати
دیکشنری فارسی به اوکراینی